اعظم اسعدی – ایران
دهان باز میکند
و بشارتی نوین
بر عرصهٔ سکوت مینوازد
شمالش
رأسالسرطانِ ویرانههای باختری
جنوبش
رأسالجدی خرابههای خاوری
انقلابش
آتشفشان تفتانیست بر کمربند استوایی
شرابش
برگرفته از خوشههای پروین نصفالنهاری
عروسی مردگان است و ظهور مدینهای فاضله
رقص کودکان طلسمشده و همبستری مردان و زنان گمشدهٔ آتلانتیس
سنگها
دوباره بههم ساییده
و الههها آبستن ربّالنوع
خورشید میشوند
آمون دوباره متولد
و اهرام ثلاثه
قتلگاه سربازان اندیشه میشود
مژدهای برمیخیزد
دوباره جنگلی تحتِ امر شامپانزهای
دوباره گوریلها میدانداری میکنند
و میمونها فرمانروایی
اصالت وجودی ماست
که نسلهاست، قانون را
با دستهای حیوان دوپا مینویسیم
اینک آخرالزمانیست
که بزغالهٔ نر شیر میدهد
و تیتر یک اخبار میشود
اینک آخرالزمانیست
که ویروسی
تا ختنهگاه بشریت نفوذ میکند
و خدایان را به سخره میگیرد
آخرالزمان اینک است و گوسالهٔ سامری بر تخت
آخرالزمان اینک است و الواح سنگیِ طور
حرامزادگانی بر کرسی
خطابهٔ ده فرمان موسی را
بر پیشانی، حک کرده
و فرزندان نامشروع خود را
به دایگی اموات میسپارند
اینک زمان
بر لب پیرزنیست که میخواند
دهان باز کنید
باشد
تا «سپیدهای بتراود»